فرجام

شعر، ترانه و فکرهای مکتوب

درد همیشه نوشتنی نیست

with 4 comments

اینجا، اگر باقی بماند، آخرین جای به جامانده‌ برای نوشتن است در دنیای مجازی. متاسفم از رشته‌های رفاقتی که گم می‌کنم و متاسف نیستم از راهی که گام گذاشته‌ام به برنگشتنش. خسته‌ام از خودم نبودن. ترانه‌های مانده توی این صفحه نمی‌گذارند چراغش را خاموش کنم. این زنگوله‌های تابوت بی‌فرجام.

تو هوای لبای تو دارم

دیگه کم‌کم نفس کم میارم

 

خسته‌ی نفرت و بغض و کینه

تشنه‌ی بوسه‌های بهارم

 

ابر لبریز باریدنم من

باش و لب تر بکن تا ببارم

 

ساقه‌ی یک سپیدار خشکم

تن تبر خورده‌ی سر به دارم

 

سایه‌ی بی‌نهایت رفاقت

بی‌کسی‌های یک تک‌سوارم

 

این قفس خستگی ناپذیره؟

یا خودم ناامید از فرارم؟

 

شک ندارم به شکی که داری

شک نکن! من به دردت دچارم

Written by فرجام

آوریل 26, 2014 در 10:23 ب.ظ.

نوشته شده در ترانه ها

4 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. چرا خودت نیستی؟ چرا فکر می‌کنی می‌تونی خودت نباشی؟ اینم جزئی از خودته، جزئی از خودمون. اگه بگی می‌بندی تا به طور مستمر کار مفیدتری انجام بدی، باشه. ولی این خودم نیستم، خودت نیستی، خودمون نیستیم به نظرم موقته. به خاطر امر موقت آدم تصمیم ثابت نمی‌گیره.

    ترسا

    آوریل 26, 2014 at 10:36 ب.ظ.

  2. قشنگ بود

    آذر

    آوریل 26, 2014 at 11:02 ب.ظ.

  3. اينجا اگر باقي بماند نه . برای معلمي چون شما که با قلمت می اموزی و ارامش ميدهي اينجا بايد باقي بماند. خودت باش و بمان برادرجان

    مريم

    مِی 5, 2014 at 11:00 ب.ظ.

  4. میخواستم بگم شما همیشه معلم من بودین کاش میشد که بمونین و باز هم یادم بدین زندگی رو

    رازک

    جون 22, 2014 at 12:33 ب.ظ.


بیان دیدگاه